متن سخنان ارائه شده آقایان؛ دکتر نیلی ، حجت الاسلام عرفانی فر و مهندس کدیور در نشست چالشی پیرامون اولویت های انقلاب در شیراز با حضور فعالین دانشجویی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی 

موضوع: خطر استحاله و ارتجاع در دوران پسا پیامبر

برای مطالعه به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

v       آقای نیلی: لزوم تبیین مبانی غربی در کشور و ریل گذاری جدید

در چند دهه گذشته و تاریخ معاصرمان می بینیم که جریان های فکری، چه مثبت و چه منفی درشیراز شکل گرفته و گسترش پیدا کرده است.این نشان می دهد که جو گفتمان سازی در شیراز پر رنگ بوده و هست.

به نظر من پرچمدار انقلاب اولویت ها را مشخص می کند.ما باید ببینیم چه کار میتوانیم بکنیم. کارگروههایی تشکیل بشود و برروی محورهایی که رهبری مشخص کردند، فعالیت بکنند.

در آن طرفه جبهه ما، اتاق فکرهای متعددی کار می کنند و این شرایط منطقه را برایمان رقم زدن.باید بتوانیم این طرف هم اتاق فکرهای متعدد داشته باشیم. درهمین مساجد هم باید شکل بگیرد به ارگانهای دیگر خیلی امیدی نیست.به قولا این عرصه ای هست که رهبری در ان قدم گذاشتند ماهم باید پشت سر رهبری حرکت کنیم. یکی از نمایندگانی که سال قبل برای مصاحبه آمده بود می گفت؛ میخواهم پایم را جا پای رهبری بگذارم.گفتیم؛ خب اگر رسیدی به میدان مین چی؟باید صبر کنی رهبری برود یا اول شما بروی؟ دربرخی موارد رهبری میدان مین راهم رد کردند اما آقایان ایستادن و نگاه می کنند.

 برخی موضوعات درکلام رهبری اخیرا شتاب پیدا کرده است و خیلی مباحث را هم شفاف مطرح می کنند از مراسم  14 خرداد که بحث تحریف در خط امام«ره» بود و بحث نفوذ و... به نظر من مفهوم شناسی اینها مهم است و بعضی از آنها باید باز خوانی شود. و احساس خطری که رهبری کردند، ما هم به همان شدت و حدت حفظ کنیم.درقرآن می فرماید؛« وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» ما قرآن را آسان کردیم که بتوانید مبانی نظری را استخراج کنید. درآیه 17 و 32 سوره قمر دوبار تکرار شده. در آیت الکرسی مهمترین بخش قرآن یعنی جز  سید آیات قرآن چه می گویدبه ما؟

قرآن خیلی جالب ترسیم می کند که «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه..» شما تا مبانی طاغوتی را شناسایی نکنی و کنارنگذاری نمی توانید با ایمان جمعش بکنید.

یعنی؛ مبنای سکولاریستی و اومانیستی که در ساختارهای شما وجود دارد تا اینها را کنار نگذارید نمی توانید براساس مبانی توحیدی عمل کنید.یعنی  نظام پارلمانی شما براساس کدام مبانی حرکت میکند؟ وقتی بودجه ریزی می شود اینها مبانی اش را از کجا گرفتند از قرآن یا غیر آن؟در عرصه انتخابات ریاست جمهوری ما براساس مبانی اومانیستی حرکت میکنیم یابراساس  مبانی توحیدی؟ براساس اومانیست حرکت میکنیم.

یعنی سه کاندید اصول گرا برای اینکه براساس آن مبانی حرکت می کنند، چوب حراج می زنند به همه چیز و نتیجه ای از آن حاصل می شود که شاهد هستیم. آقایان می گویند اقتصاد اسلامی میگوییم خیلی هم خوب ، اما همه مبانی اقتصاد اسلامی ما براساس مبانی اومانیستی و سکولاریستی است. خب چرا؟ چون از بقیه موارد مورد تفکیک نیست. نمی دانم کسانی که پیاده روی اربعین رفتند، آنجا فضا را حس میکنند یا نه؟ کشوری که 30 سال در حال جنگ بوده و در حال حاضر هم در برخی جاها درگیر است 20 میلیون نفر را دربیابانها پذیرایی می کند و چالش امنیتی پیش نمی آید، در مقایسه با اتفاقی که امسال در عربستان افتاد .بنابراین اگر شما میخواهی که آن امداد های الهی برایت ساری و جاری شود باید در مسیر حرکت کنید.کسی که در مسیر کفر حرکت می کند آن امداد برایش ظاهر نمی شود.

در محیطی که فضای توحیدی هست، اقتصاد اسلامی شکوفا میشود در فضای دنیا طلبی چطور شما میتوانی اقتصاد اسلامی ترویج کنید؟اول باید شما اصل را درست کنید فروع هم درست می شود.یعنی اگر سفره اسلام بر مبنای اسلامی پهن شود همه چیز درآن یافت می شود.در مباحث انقلاب ما باید از بیرون نگاه کنیم، یعنی اینکه مثلا ببینیم مراکز مطالعاتی غرب چه می گویند؟

البته اگر چهار حوزه را برای یک نظام و انقلاب درنظر بگیریم در بحث؛ امنیت ،سیاست، فرهنگ و اقتصاد نظام ما در برخی حوزه ها کارآمدی داشته و در فضایی که این همه امکانات برعلیه ما به کار گرفته می شود، پیشرفت هایی حاصل شده است.من بایکی از آقایان اقتصاد دان که آمده بود شیراز خیلی راجع به وضعیت اقتصادی کشورمان و تحریم ها صحبت کردم.گفتم آقا اگر همین تحریم ها که برعلیه ما اعمال کردن برای چین یا ژاپن انجام دهند چه می شود؟ گفت یک ماه هم دوام نمی آورند.البته این معنی اش این نیست که ما آمدیم واز همه ظرفیت ها استفاده کردیم.خیلی ظرفیت استفاده نشده وجود دارد.حرکت نظام ما حالت کاریکاتوری دارد. مثل یک ماشین است که یک چرخش چرخ تراکتور است و چرخ دیگرش مال پراید.

در برخی حوزه ها از مبانی توحیدی و در برخی دیگر از مبانی نظری مخلوط استفاده کردیم. و  چالش عمده ما براساس همین حرکت بر مبنای مخلوط است که این وظیفه همه نیروهای انقلابی، علما و حوزه و دانشگاه هست که این مبانی نظری را بنشینند و بررسی بکنند. اثر وضعی استفاده از مبانی نظری مخلوط همین وضعیت فعلی جامعه ما میشود که باید دید این ریل را چه کسی گذاشته؟ما داریم واگن مان را روی ریلی حرکت می دهیم که دیگری گذاشته است. خب صبح که بلند می شویم می بینیم قطار جای دیگری رفته و لو شما دراین قطار قرآن و دعای کمیل هم خوانده باشی.

آنقدر نظام سلطه در ساختار سازی قوی عمل کرده که هر نظام سیاسی بخواهد کار بکند برمیگردد به همان ساختاری که آنها تعریف کردند.بخشی از ناکارآمدی نظام سیاسی ما به همین مسئله بر می گردد که در زمینی که دیگران طراحی کردند بازی می کنیم.به نظرم بخشی از موفقیت های دولت نهم و دهم به این خاطر بود که در زمین خودش بازی کرد واین بود که نظام سلطه کم آورد و نتیجه اش شد بیداری اسلامی.

خداوند به حضرت نوح می گوید؛ اگر میخواهی نجات پیدا کنی اولا همه سوار بشوند .یعنی شما و بقیه موجودات و کشتی بان یک جا. در مدل نگاه توحیدی شما به دورترین نقطه اول نگاه میکنید. برای بودجه ریزی کشور اول سهم خودت را برنمیداری.چرا حضرت علی(ع) میفرمایند؛ اگر خلخال از پای زن یهودی... چون که دورترین نقطه را حضرت می بیند.

 درمدل توسعه اومانیستی شما اول خودت سوار میشوی بعد پسرخاله و دختر خاله را سوار میکنی. در مدل توسعه توحیدی شما اول دورترین نقطه را می بینی. در مدل جنگ ما،عملیات ها همینطو بود.فرمانده هان جنگ درآن زمان بدون داشتن مدال و نشان ها کارشان پیش می رفت. احمدکاظمی و حسین خرازی که آن موقع کارشان پیش میرفت همه چیز را می آوردند به میدان و خدا کمبودهارا جبران می کرد.  ما آ مدیم براساس مدل های دیگر رفتار می کنیم میگوییم چرا کار درست نمی شود. تناقض ها در عرصه های زندگی به خاطر همان نظریه مخلوط هست.

حتی در حوزه علمیه ،براساس همان مبانی حرکت می کنیم. ما الان دربحث ریل گذاری که مطرح شد حتی علمایی که متخصص هستند در حوزه، هنوز ریل گذاری شان براساس مبانی توحیدی نیست.ممکن است ما بنشینیم فرا فکنی کنیم. بگوییم حوزه ،حوزه بگوید دیگری منتهی انقلاب همه این مرزها را در می نوردد. مطالبه اجتماعی دراین باره باید پررنگ بشود.

نه از باب اینکه بخواهیم ساختار شکنی کنیم. همین روحانیتی که هزار و یک مشکل دارد، در یک جریانهای تاریخی می بینید که همین روحانیت شیعه بوده که توانسته اتفاق هارا رقم بزند. با یک ظرافتی باید بستر و تریبون هایی به دست علما و بزرگان داده شود تا آقایان وسط گود بیایند.

بعد از جنگ جهانی دوم نظام سلطه آمد و یک سری ساختارهایی را تعریف کرد و با تکیه بر قدرت اتم میخواست که چالش هایش را حل بکند.در حال حاضرآن کارآمدی اش را از دست داده یعنی الان کسانی که قدرت اتمی هستند بیشترین چالش های دنیا را دارند. یعنی انقلاب اسلامی با این پیام نرمی که داشته،توانسته است خیلی از ادعاهای نظام سلطه را به چالش بکشد. این شعار دموکراسی، حقوق بشر، آزادی چیزهایی نیست که غرب پشت ویترینش موضع بگیرد. خلع سلاح شده و انقلاب اسلامی دارد سنگرهای آنها را فتح میکند. سنگرهای انقلاب اسلامی قلوب ملت ها است که فتح شده و نامه رهبری به جوانان معنی اش این است که یک مخاطبی وجود دارد و منتهی بله ما خیلی از این بیشتر کار میتوانستم بکنیم. اما غالبا تماشا میکنیم همانطور که دربیداری اسلامی تماشاچی بودیم. رهبری فرمودند؛ که دانشگاه وحوزه تماشاچی نباشند. بنابراین انقلاب اسلامی آمده موانع خارجی و داخلی را درنوردیده. شعارهایی که امام داد براساس ذهن یک شخص خیال پرداز نبود. درحوزه عملی میبینیم، مثل سوریه که غرب به چه نکبتی افتاده. اصلا باور میکرد که پوتین بیاید نقظه زنی کند و آ مریکا و ناتو بشینند و تماشاچی باشند؟ این قدرت را انقلاب اسلامی ایجاد کرده که نظام سلطه در موضع انفعال قرار گرفته است.

نظام ما یک نظام درحال گذار است یعنی بعد از 1400 سال یک ساختاری شکل گرفته که دراختیار هیچ کدام از ائمه این ساختار نبوده. همه اش زیرسایه حکومت جور بوده است واینکه رهبری می آیند راحت با مردم صحبت می کنند فرصتهای ارزشمندی است. دربه چالش کشیدن مبانی طاغوتی هم دانشگاه ما در حال گذار است.

در حال حاضر اساتید مختلف کاری به قرآن ندارند. نظام تربیتی ما در حوزه آموزش عالی کاری به قرآن ندارد اول سال تحصلی ممکن است چند آیه قرآن خوانده شود ولی یک کسی که مثل حضرت ابراهیم بلند بشود بت های فکری را بشکند وجود ندارد و باید ظهور و بروز پیدا بکند تا ارزش های نظام اسلامی بتواند آشکار شود.

 

 

v       آقای کدیور: مهمترین چالش انقلاب؛ چالش کارآمدی و مشروعیت نظام

اولویت انقلاب، این نیست که بگوییم در کشور فلان مورد است و در شیراز مورد دیگری. و بحث دیگری که هست،

 وقتی به بحث اولویت های انقلاب اسلامی می پردازیم، دو مورد مطرح می شود یکی خود انقلاب است و دیگری اولویت انقلاب است. باید دید آیا اهداف انقلاب و آرمانها را می توان تفکیک کرد به یک منطقه جغرافیایی یا خیر؟ این خودش یک پرسش چالشی است .هر انقلابی مثل یک روح ،پیکره هدفمند و هماهنگ است که آرمان و کار ویژه مشخص دارد.

دریک فضای انتزاعی نمی توانیم بگوییم اولویت ها چیست؟ اولویت ریشه در یک چالش و مسئله باید داشته باشد. پیرامون اینکه مهمترین چالش امروز چیست، من از چالش های کنونی انقلاب اسلامی شروع می کنم. مهمترین چالش انقلاب بعد از 4 دهه، چالش کارآمدی و مشروعیت نظام است.

یعنی اینکه نظامی و انقلابی با شعارهای عدالت خواهانه، برادری، کمک به طبقه محروم و مستضعفین ،مبارزه با جریان های سرمایه داری و...در برهه ای از زمان که دین را افیون توده ها می دانند، با شعار های دینی می آید ودر مقابل دو گفتمان غالب آن زمان که ریشه در اومانیسم و کمیونیست وسرمایه داری دارد می ایستد. 

ادعا می کند که ای بشریت بعد از رنسانس و قبل از رنسانس هر آنچه که حکومت ها شما را استثمار و استحمار کردند و حق وحقوق شما را ادا نکردند، ما داعیه نوعی از حکومت هستیم که تمام حق و حقوق شما را اعاده خواهد کرد.

یک نظریه ای در حوزه و در گفتمان های دینی وجود دارد، با عنوان جامعیت دین، که دین قادر است تمام نیازهای شما را پاسخ دهد و نیازهای دنیوی شما را رفع کند و از راه آبادانی دنیا  آخرت شما را آباد کند.

 باید دید بعد از 4 دهه از انقلاب چقدر این شعار ها محقق شده است. به تعبیر من، ما در تحقق  شعارها ی اصیل انقلاب، همانطور که خود آقا هم تصریح کردند،کم کاری کردیم. باعث شده ایم که  نظام با بحران کارآمدی روبرو شود. منظور من از کار آمدی این نیست که بگوییم فلان رشد علمی ،مقایسه کنیم که درزمان طاغوت مثلا این تعدادراه داشتیم وحالا فناوری ،نانو و فضا داریم. من اعتقاد دارم اگر حکومت سابق بود به اقتضای حل شدن در نظام جهانی بیشتر پیشرفت میکردیم تا حالا، البته جنس انقلاب ما هم برای اینها نبود ما انقلاب نکردیم برای اینها.

کارآمدی چیست؟ اول بستگی دارد ببینیم آن شعارهای نظام چیست. نظام و سختار کارآمد یعنی، نظامی که پاسخگوی تمام نیازهای انسان باشد. نیازاجتماعی؛ به یک اجتماع سالم. نیاز سیاسی؛ به یک حکومت سالم در شاُن یک خلیفت الله. ما منظورمان یک انقلاب و یک حکومت اسلامی هست وبرای پرسش ها پاسخ مناسب داشته باشد. در چالش های زندگی نگوید قال مارکس قال هگل .یک نسخه اسلامی و بومی از خودش ارائه بدهد.

 اقتصادش جوشیده از فرهنگ و بوم خودش، از مبانی فقهی خودش باشد نه از اندیشمندان نظریه پرداز غرب باشد. کارآمد یعنی اینکه بتواند نیاز مردم را رفع کند. مردم را از طریق آباد کردن دنیا در تمام زمینه ها به آخرت آباد برساند. همان صحبتی که حضرت امام در مدرسه رفاه میکنند؛ ما فقط نیامدیم که دنیای شما را آباد کنیم ما آمده ایم که از طریق این دنیا آخرت شما را هم آباد کنیم. بهشت را برای شما به ارمغان بیاوریم.طبق آن آموزه های دینی ما که از قرآن گرفته شده، آقا میفرماید که کارآمدی به حیص مجموع باید به عدالت اجتماعی ختم شود یعنی نظام کارآمد نظامی است که درآن طبق آیه 25 سوره حدید که میفرماید؛ این نظام با کتب ورسلش باید به اینجا برسد که عدالت اجتمعای درآن برقرار بشود. عدالت اجتماعی برقرار شود برای اینکه در یک جامعه برابر فرصت پرورش استعدادهای مردم وجود داشته باشد و دراین فضا خداوند شناخته میشود .

ما در حکومت عدالت را میخواهیم که دریک فضای فارغ از تبعیض خدا شناخته شود و وقتی خدا شناخته شد خداوند پرستش شود. این یک حکومت کارآمد الهی است وآن مشروعیت حکومت هم سند شده بر مقوله عدالت یعنی اگر حکومتی به اسم اسلامی تشکیل شود ولی عدالت اسلامی درش رعایت نشود این حکومت را اسلام قبول ندارد. مثل یک حکومت خلیفه سوم به اسم اسلام است ولی نیست. شالوده این مشروعیت بر محور عدالت است وآنکه این مقبولیت چیست و نسبتش چیست؟ من اعتقادندارم که درپیکره نظام باید این حکومت مقبولیت داشه باشد و چنان پاسخگوی نیاز ها باشد که انسان هارا با موضع حسنه شیفته خودش کند .مقبولیتی که برآمده از حاصل عدلت اجتماعی باشد.

این نظر شخص بنده است؛ وقتی انقلاب اتفاق افتاد، دو سیکل داشت. یک انقلاب ، انقلاب براندازی است یعنی یک عده ای دست به دست هم بدهند و یک نظام و حاکمیتی را  براندازی کنند و یک ساختارسیاسی و چینش سیاسی جدیدی را  روی کار بیاورند. ولی مرگ انقلاب همین است که دراین مرحله بماند.یعنی اگر بعدازمدتی درهمین مرحله بماند بعداز مدتی خواهد مرد.

هر انقلابی بعد از وقوع نیاز به سیستم سازی و نرم افزار سازی مطابق با شعارهایش دارد. که متاسفانه درانقلاب ما این اتفاق نیافتاد. فقر شدید سیستم سازی داریم و  متاسفانه بسیاری از فسادهایی که اتفاق می افتد توسط اشخاص نیست بلکه سیستم ها هستند که درجمهوری اسلامی خلاف روح انقلاب اسلامی عمل می کنند.

بعد از 40 سال خیلی از بزرگان ما که متاسفانه خودشان در صدر انقلاب بودند حالا به زبان بی زبانی می گویند؛ بله ما یک زمانی احمق بودیم.شعار میدادیم که بله برای این جریان جهانی شدن و حل نشدن در پیکره جریان جهانی هم میشود حکومت تشکیل داد.نه این شعار ها یک زمانی  احمقانه بود ونمی شود اینکار را کرد.

در اقتصاد ما قبل از سال 56 هستیم.چون این سیستم ها متناسب با یک نظام سکولار هست. یعنی یک حکومت دینی  اتفاق افتاده ولی بسیاری از ساختارها و غالب ساختارها ی نظام حکومتی متعلق به یک نظام سکولار است و قاعدتا این اصلا جواب نخواهد داد.دانشگاه شما متناسب بایک جامعه سکولار هست وحتی فرای اون بانکداری و فرهنگ شما.

به نظر من آن کاری که جریان های انقلابی باید برای رفع این چالش بکنند. کار برای تغییر و تعدیل سیستم و نرم افزار است. مهمترین رکن برای ایجاد تغییر، روحانیت و حوزه ها هستند. این  انقلاب برآیندو برخواسته از روحانیت بوده و وظیفه سیستم سازی و نرم افزار سازی بر عهده روحانیت است و این مطالبه با جدیت تمام از روحانیت بشود. از دانشگاه که اصلا یک تیپیکال سکولار دارد چنین توقعاتی نمی توان داشت. البته نمی گویم که اصلا نبایدداشت بله باید داشت اما وقتی خاستگاه انقلاب حوزه است، قاعدتا مطالبه باید اول از حوزه باشد.

روحانیون ما بیش از آنکه به حکومت اسلامی برسند شعارهای عدالتخوهانه میدهند یعنی یک جریان روحانیت  متعهد مبارزی هستند که همیشه بودند. اما وقتی که به حکومت میرسند ناگهان یک رویه خاص خاص محافظه کاری و مصلحت اندیشی به اسم دین دراین ساختار  اتفاق می افتد.من خودم عمیقا نه در حوزه مصداق، درحوزه نظریه به آن تئوری "تشیع علوی تشیع صفوی" شریعتی معتقدم.ولی دراصل کلام وجان کلام معتقدم نمیشود که شما بیایید  با نهج البلاغه انقلاب کنید و با توضیح المسائل اداره کنید. در انقلاب یک پارادوکس پیش می آید.

نمی توانید قبل از انقلاب یک شعار و بعد از انقلاب یک شعار دیگر بدهید. آقای مطهری درکتاب خود پیرامون نهضت های 100 سال اخیر، چکیده این کتاب این است که تمام تحولات تاریخی  معاصری که درجهان اسلام اتفاق افتاده همیشه سردمدارش روحانیت بودند. تمام تحولات تاریخی از روحانیت بوده وفرقی نمی کرد چه تحولی باشد. فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی و... اصلا خود انقلاب اسلامی و تمام تحولاتی که شما در تاریخ معاصر میبیند یک پایه ثابت این قضیه روحانیت است .از مسایل کلان تا ریز جزییات از قباله ازدواج نوشتن تا الی ماشا الله سردمدار روحانیت است.

اما وقتی کار به حکومت اسلامی کشیده میشود بعد از تثبیت نظام، ما همیشه شاهد شیفت کردن این جریان و سازمان بودیم .میبینیم که یک روحانیت مبارز تبدیل می شود به روحانیت سیاسی .یکی از آفتهای اصلی روحانیت همین هست. جریان روحانیت مبارز خودمان بعداز جنگ یا رویه عوض کرد یا خاموش شد.شما می بینید درجامعه کلی اتفاق می افتد، نسبت به آن فسادی که در بانک ها اتفاق می افتد عکس العمل چندانی دیده نمی شود. تمام مراجع حداقل ربای بانکی وجریمه را شبهناک میدانند، این ظلم ها که بسیاری نهادها به فرض میگویم خودرو سازی انجام میدهد یا اتفاقاتی که در  قوه قضاییه که گهواره عدالت است می افتد.اتفاق ها را شاهدیم اما بدون اینکه از روحانیت موضعی پیرامون این قضیه خارج بشود. روحانیتی که قبل از انقلاب  وقبل از اینکه به حکومت برسد نسبت به پدیه های اجتماعی حساسیت داشت.

من چند وقت پیش میخواندم که علما اصفهان در زمانی فتوا میدادند که جنس کفن مردگان نباید غیرایرانی باشد، به خصوص انگلیسی باشد. حوزه دخالت و نفوذ را می بینید؟ شما می بینید حکومت دینی تبدیل به دین حکومتی می شود که این یکی از آفتهای روحانیت هست. ترویج دین حکومتی. درخدمت گرفتن دین برای اهداف حاکمیت و و قتی میبینیم قاطبه روحانیت از این گفتمان دفاع میکنند، شما می بینید این همه اتفاق می افتد و مردم توقع دارند چرا فلان عالم و بزرگ دینی، جامع مدرسین حوره علمیه قم چرا نسبت به فلان مظالم هیچ موضعی نمیگیرد؟! درحالی که روسای آنها از بانک مرکزی گرفته تا خودرو سازی همه اینها سالی یکی دو بار برای عرض ارادت و تبرک هم شده خدمت بزرگان میرسند ولی شما درآن جلسات هم حتی نمی بینی که تذکر جدی و مطالبه جدی برای اصلاح سیستم به اونها داده شود. بامردم اینچنین انقلاب میکنند، پشت سراین جریان خون میدهند، شکنجه می بیننند اما وقتی به حاکمیت رسید اینطور برخورد می کند.خب مردم می گویند ای بابا باچه کسانی شدیم 70 میلیون.

کسی برای مردم از ولایت فقیه صحبت نمیکرد، یعنی امام نمی آمد مبانی فکری ولایت فقیه را از بالای منابر بگوید، که مردم بگویند" بت شکنی خمینی روح منی خمینی" بلکه در خمینی یک مدینه فاضله امیرالمومنین می دیدند. برای همین بود که شعار می دادند "استقلال آزادی حکومت عدل علی".من اعتقاد ندارم روحانیت ناکارآمد است .کارآمدی بالا وقدرت زیادی دارد، قدرتی که منبر در طول تاریخ از فردای سقیفه در تحولات تاریخی معاصر حداقل دراسلام داشته بزرگترین ارتش های دنیا نداشتند.ما به عینه این قدرت را بارهای بار در تاریخ معاصر وجهان اسلام تجربه کردیم.وقتی که بخواهد وارد صحنه بشود کار تمام کن هست.یعنی وقتی وارد میشود همه صداها خاموش میشود.ولی الان چرا اینطور نیست؟

اگر نظامی کار آمد بود این مقبولیت می آورد و مقبولیت باعث تشکیل مشروعیت میشود. حکومت دینی در آغاز مشروعیت دارد ولی اگر نتواند در حوزه های مختلف کارامدی خودش را اثبات بکند ایا ما میتوانیم بگوییم یک ورژنی از حکومت های نامشروع مذهبی تشکیل خواهد شد؟ بله.چرا حضرت امام(س) در صحیفه درجمع اتفاقا روحانیت میفرمایند که اگر شما نسبت به این انقلاب کوتاهی کنید وآن اتفاقی بیافتد که نباید بی افتد واین حکومت وانقلاب محو بشود شما تا چند صد سال سرتان را نمی توانید بالا بگیرید و دم از اسلام بزنید چه برسد دم از حکومت اسلامی بزنید.

یکی از شیعیان به خدمت امام موسی کاظم (ع) می رسند و می گوید؛ کی فرج شما میرسد تا ماهم نفسی چاق کنیم؟(مضمون) امام میفرمایند: اگر حکومت به دست ما بی افتد تازه جهادما شروع میشود. بی خوابی و رنج های ما شروع میشود. این را امامی می گوید که بیش از عمرش را در زندان ها شکنجه دیده. تازه می گوید اگر حکومت به دست مابرسد موقع رنج کشیدن ماست.

من چند کد قرآنی پیرامون نقش روحانیت در اداره انقلاب های اسلام بگویم؛ آیه 44 سوره مائده این آیه صراحتا مدیریت حکومت را بعد از پیامبران به فقها و بزرگان و رهبانیون واهبار میدهد. سوره بقره، اوایل سوره بارها به همین اهبار تذکر داده می شود که آیات خدا را به سمن بخت نفروشید آیات خدا را تحریف نکنید.

طبق قرآن حافظین انقلاب ما چه کسانی هستند ؟روحانیت.چه کسانی میتوانند از لحاظ نظری انقلاب را منحرف کنند؟ روحانیت است.چه کسانی میتوانند با این قضیه مبارزه کنند؟آیه 63 سوره مائده میفرماید؛چرا روحانیون مبارزه نکردند با آنهایی که درجامعه فسادکردند و ربا خورند. آیه 31 سوره توبه میفرماید؛ که روحانیت و آن جریان حاکم بر روحانیت کسانی بودند که مسیح را به عنون خداوند معرفی کردند. آیه 34 توبه میفرماید؛ مفاسدی که درانقلاب اسلامی می افتد باز ریشه اش روحانیت است. می فرماید که بسیاری از علما هستند که مال مردم را میخورند وبرآنها ستم میکنند ومانع از هدایت مردم میشوند.اینقدر قرآن پیرامون حکومت اسلامی و مدیریت انقلاب اسلامی سخن گفته است.این درخت حکومت دینی ما از بن تا ثمر حاصل کار روحانیت است.

این نقد روحانیت که میشود یک نقد درون گفتمانی هست. اینکه ما بگوییم نه از ریشه وبن ثمراتی نداشتیم درست نیست .ما الان چون برمیگردیم به خود ریشه انقلاب بحث این است که تا آن ریشه درجایگاه اصیل خودش به آن رسالت خودش واقف نشود آن اصلاحات اتفاق نخواهد افتاد. یکی دیگر از چالش های انقلاب ما این است که بسیار متکی به فرد هستیم و آن شخص ولی فقیه است. از فرهنگ کتابخوانی تا مبارزه با زمین خواری و بانکداری وجنبش دانشجویی همه اینها را باید آقا ساپورت کنند. خود ایشان تز میدهد، نظریه پردازی میکند اما بحثمان این است که این طلاب ما باید چنان عمل کنند که از دل حوزه  نظریه پردازی بکنند،باز تولید بشود مبانی انقلاب.من اعتقادارم که انقلاب دارد با سرعت رشد می کند و حوزه کند است و نیاز ما را برطرف نمی سازد.البته بی انصافی است که افرادی چون آقای مصباح و آقای جوادی، بگوییم کار نمی کنند، حسن رحیم پورازغدی هم از دل حوزه جوشیده است.

 

v       آقای عرفانی فر: نیاز انقلاب به اصلاح درونی ساختار حوزه ها

 همان طور که گفته شد؛ درمورد پرداختن به معلول ها درست است که ما سیستم سازی نکردیم. جنبش نرم افزاری به راه نینداختیم ما دوباره برگشتیم به ساختاری که غربی ها برای ما تعریف کردند، اما چرا؟ چون خودمان جایگزین برایش نداشتیم، کار نکردیم.اینکه چه کسی باید سیستم سازی کند، خب بله روحانیت است که باید نظام سازی بکند.

روحانیت متخصص در امر دین هست. روحانیت است که جهان بینی اسلامی را می شناسد. اصلاح وضع روحانیت برای این است که روحانیتی که باید نظام سازی کند ونرم افزار تولیدکند  و روی اقتصاد اسلامی کار کند دچار مشکلاتی است که آ ن مشکلات نمی گذارد که حوزه بیاید و سیستم سازی بکند.

طلبه های ما ده سال درس می خوانند،ده سال یعنی متخصص تربیت کردن.اما خروجی آن قادر به پیوند بین مسائل تئوری که خوانده با مسایل موجود در جامعه و نیازهای نظام نیست.از دانشگاه انتظار می رود اما بیشتر متوجه حوزه است، البته درحوزه موانع بسیار است و بعد از سی و اندی سال خروجی حوزه نتوانسته پاسخگو باشد.بله پژوهش هایی انجام شده ولی کافی نیست و نتوانسته جریان سازی بکند.

این مسئله در کلان کشور هست در شیراز هم هست. شیراز هم مشکلات عمومی دارد هم ممکن است مشکلات خاص خودش را داشته باشد.لذا بله باید نظام سازی کرد باید اقتصاد اسلامی تبیین کرد منتهی چه کی؟ انتظار از دانشگاهیان هم هست ولی واقعیت این است که در دانشگاه کار چندانی نمی شود.این انتظار بیشتر از حوزه می رود.

از نظر من اصلاح روحانیت باید از درون و  توسط خود روحانیت باشد اینکه از بیرون کسی بیاید نتیجه عکس می دهد. اصلاح باید شروعش از طرف بزرگترها باشد، خود رهبری قصه تحول در حوزه را  چند سال است که مطرح کردند.مصداقا اشاره به تغییر کتب حوزه کردند. شما کتاب آقای دکترفراتی که خودش شخصا از فضلای حوزه علمیه قم هست و دکترای علوم سیاسی دارد کتاب "روحانیت و تجدد" ایشون را بخوانید. کتاب "روحانیت و سیاست" ایشان رو بخوانید ببینید که هنوز که هنوز است حوزه ما وارد برخی مسائل نشده، مخصوصا بخش سنتی اش لذا باید دید کجای کار واقعا مشکل دارد.

مشکلات روحانیت مشکلات ساختاری است .یکی از مشکلات حوزه علمیه ساختار ملوک الطوایفی آن است. یعنی چه؟ یعنی یک مرکزیت واحدی که برهمه مستولی باشد، مثل کلیسا ی کاتولیک که پاپ بر همه مستولی هست وجود ندارد.

 یعنی سیستم هرم قدرت در حوزه نیست که در راسش فرض کنید یک مرجع و رهبری باشد و بعد در رده های بعدی دیگران، هر مرجعی یک دستگاه دارد ،قم مشرف بشوید می بینید که هر مرجعی دفتر و بیتی دارد و برای خودش طرفدار و مقلدانی دارد.ساختار ملوک الطوایفی زمینه برای نفوذ فراهم می کند. سرویس های امنیتی همه را رصد می کنند افرادی که احساس میکنند ممکن است درآینده صاحب نفوذ باشند، برایش پرونده سازی می کنند و حتی علایق شخصی شان هم ثبت می شود.شیراز هم یک سری طوایف و خاندان های معروف روحانی دارد که احساس مالکیت بر کل استان را دارند و ادعا هم می کنند. منتهی در جاهای دیگر هم وجود دارد اما دشمن نگاه نمی کند بلکه  تقویت میکند.

جریان سید صادق شیرازی در قم همینطور شکل گرفته  ایشان از خاندان مرجعیت بوده وبرادر یکی از مراجع تقلید بوده که انگلیسی ها چون اینها را از سالها قبل خوب شناختند با پول به اینجا رساندن.جریان شیرازی ها با پول توانست خودش را مطرح کند وگرنه کدام مرجع تقلید و علمیت؟!پول مقلد درست می کند، پول طرفدار درست می کند.

من بزرگترین مشکل حوزه را ساختار ملوک الطوایفی آن می دانم.آیت الله یزدی زمانی در خطبه های جمعه نکاتی دراین مورد فرمودند؛ اینکه از جمله وجوهات باید به دست ولی امر برسد. در زمانی که حکومت اسلامی تشکیل شده پول بایددست ولی امر باشد نه اینکه بخشی دست من و بخش دیگری از پول در دست دیگران.

همین آقایی که آمد دفتر سید صادق شیرازی را زد و آقای دانشمند که البته الان برگشتند از نظرشان، اما آن موقع  سخنرانی کردند و به عنوان نماینده صادق شیرازی مطرح شدن.دراین جریان یکی از آقا زاده که پول دارد، کار کرد. مشکل آقازادگی درشیراز هم معظلی هست.بعضی وقتها آدم مجبور میشود اینها را بگوید. شاید که آقایان به فکر افتادند. در شیراز کسی را داریم که عن قریبا ادعای مرجعیت می کند، رساله اش هم آماده هست و کسانی هم که دور و برش را گرفتند، مطرح می کنند و همه چیزش آماده هست ولی خب با اینها چه کسی باید برخورد کند؟

در خصوص تغییر موضع روحانیت قبل و بعد از انقلاب هم باید علت را شناسایی کرد. شاید توجیح داشته باشد.شاید اقتضاعات عملی باعث این مسایل شده باشد. همین مسئله بانکداری که هست. کشور ما دارد روی بانک میگردد. بله باید اصلاح شود، جریمه دیرکرد حرام است. اما اصلاحش خیلی حساب کتاب دارد. ما انقلاب کردیم اما در اقتصاد اگر کمی بالا وپایین شود کل کشور به هم میریزد.برای نظام سازی 37 سال چیزی نیست، دراین زمان روحانیت گرفتار موانع زیاد و جنگ بوده. من خودم به روحانیت انتقاد زیاد دارم اما منتهی باید واقع بینانه باشد. ساختار وتربیت روحانیت ما مشکل دارد. محافظه کاری در برخی از روحانیت ما  هست و فکر نهادینه شده اش است.

موقعی که حکومت اسلامی تشکیل میشود براساس قواعد فقهی اداره امور کشور برعهده ولی امر هست و مراجع دیگر درامور اجرایی دخالت نمیکنند. بله توصیه و نصیحت میکنند، ممکن است مسئولی را بخواهند مواخذه کنند. که بنده خودم هم اطلاع دارم ، منتهی اعلام نمیشود ولکن این یک علتش هست که به لحاظ فقهی حق ندارند درامور دخالت بکنند. الان مثلا تصور کنید هر رئیس بانک برود پیش مراجع، مرجع بگوید جریمه دیر کرد حرام است. بله یکی از مراجع فتوایی دادند که این درست است به طور مشروط. آنها برای خودشان توجیه و توضیحاتی دارند که اگر جریمه نگیریم اتفاقاتی میافتد.

جریان بانک مثل خونی است که دررگ های ما جاریست ولو مشکلاتی هم دارد .لذا مراجع چه بگویند؟ الان رییس بانک مرکزی به مرجع بگوید، آقا اگر سود بانکی نگیریم شما جایگزینی دارید به ما بدهید؟ من مرجع به طور مثال تخصصی ندارم همان بهتر که حرفی نزنم اگر یک اتفاقی بی افتد گردن بنده است.مرجع تقلید در ساختار ما که حرفش ضمانت اجرایی ندارد.فوقش میتواند نصیحت کند.مرجع سمت اجرایی ندارد وبرخی چیزها که خواسته میشود انصافا در حیطه کارشان نیست.

ساختار حوزه دراین مورد کارنکرده و ما در دنیایی زندگی میکنیم که همه کشورها وصل هستیم به نظام بانکداری. نظام ما ایزوله نیست.به تدریج باید اصلاح شود وبه نظر من اینطور که ما پیش میرویم، به سمت پرتگاه  می رویم و خدا هیچ قسمی نخورده که مارا حتما حفظ می کند. آنها میخواهند ساختار باشد محتوا عوض شود. جمهوری اسلامی پاکستان ماهم داریم.

چون حوزه جای حساسی هست علی القاعده باید با حساسیت برخورد شود اینطور نیست که فکر شود باید ریخت و حوزه را بست . بزرگترین مشکل ساختار ملوک الطوایفی است که برای اصلاح زمان می برد حتی شده 100 سال طول بکشد باید اصلاح از درون آغاز شود.

 

پایان